جهانبینی صحیح = زندگی سالم
وجود خداوند سبحان یکی از حقایق بزرگ و روشنی است که فطرت، عقول و بصیرتها بر آن دلالت دارند و سه منبع دانش، وحی و تاریخ نیز ما را به سوی آن راهنمایی می کند.
در هر عصر و زمان فقط کسانی در باره وجود خدا مجادله کردهاند که شهوات و غرایض دنیوی بر آنان غالب بوده است. بنا به تعبیردانشمندان روان شناس، الحاد و انکار خدا نزد این گروه از انسانها یکی از حیلهها و دسیسههایی است که دلالت بر عدم شعور و درک صحیح میکند. به همین خاطر بوده که پیامبران الهی در هیچ حالتی دست از اثبات وجود خدا برنداشته و تلاش میکردند تا ایمان به خدا را از هر نوع شرکی پاک کنند.
اما به هر حال برای مقابله با کسانی که در باره وجود خدا، مجادله میکنند و سعی در شبههافکنی درمیان انسانها دارند، لازم است مقداری در این موضوع مطالبی نگاشته شود تا اینکه ایمان به خدا بر اساس عقل استوار، پایه ریزی شود. اگر چه همه چیز در کاینات نشانهای از وجود خداست
یکتاپرستی عبارت است از باور به یک خدای یگانه، ایزدی که همه چیز و همه پدیدهها را آفریده یا دربرمیگیرد.
سهگانهپرستی یا تثلیث یکی از اعتقادات بنیادین مسیحیت است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند.
مورخین عموماً توافق نظر دارند که کتاب مقدس هیچ جا آشکارا تثلیث را بیان نکردهاست. مورخ ریچارد سووین بورن (از جمله مورخینی که اعتقاد به تثلیث دارد) این مسئله را اینگونه توضیح میدهد که اگر عیسی میخواست تثلیث را مشخصاً بیان کند بجز اندکی، بقیه منظور او را اشتباه میفهمیدند. بنابراین او تعلیماتی بر جای گذاشت که بصورت ضمنی تأیید کننده تثلیث باشند و مسیحیان بعدی بتوانند آنها را به شکل منظم در آورند. بین مورخین توافق نظری در مورد اینکه آیا واقعاً تثلیث جزو تعلیمات کتاب مقدس هست وجود ندارد.
ضدخدایی یا آنتیتهایسم نوعی جهانبینی است که بر خلاف بیخدایی که با دیدگاه شک گرایانه وجود خدایان را تنها زیر سوال میبرد، به نفی وجود خدا پرداخته، فعالانه به مقابله با باور به خدا با استدلال مخرب بودن این باور میپردازد. از ضدخدایان معروف میتوان به کریستوفر هیچنز و ریچارد داوکینز اشاره کرد.
همه خدایی (Pantheism) باور به این است که خدای غیرطبیعی وجود ندارد. واژه خدا مترادف است با قانونمندی حاکم بر امور جهان. بنابر این نظریه، خدا موجودی که جدا از این عالم باشد، نیست؛ بلکه کل نظام طبیعی است یا جنبهای از آن؛ یا جهان به طور کلی خداست؛ یا قوه و قدرتی که در تمام جهان انتشار و نفوذ دارد خداست. خدا همه جا هست و همه چیز یا در همه چیز است. باروخ اسپینوزا از مشهورترین فلاسفه معتقد به این مکتب است.
اعتقاد به وجود چند نیروی برتر از انسان در طبیعت را چندخدایی میخوانند. بیشتر دینهای بشر از این دستهاند.
انواع مختلفی از چندخدایی وجود دارد. پرستش ارواح در گذشته، و اعتقاد به وجود ارواح در تمامی موجودات طبیعت از ابتدایی ترین اشکال چند خدایی میباشد.
باور به چند ارباب با خصوصیات بشری که هر یک به اداره امور بخشی از طبیعت میپردازند یکی از مهم ترین اشکال چند خدایی میباشد.
چند خدایی اساطیر یونانی، اساطیر رومی، اساطیر نوردیک، اساطیر سومری، اساطیر عیلامی، اساطیر بابلی، اساطیر مصری، آشوری، بعضی فرقههای هندو، آزتکها از این دسته میباشند.
بت تندیسی از سنگ یا چوب یا فلز یا هر چیز دیگریست که به ریخت انسان یا جانور یا هر ریخت خیالی یا راستینی بسازند و پرستش کنند.